دهه ی فجر
دهه ی فجر آن آیینه ی است که خورشید اسلام در آن درخشید به ما منعکس شد اگر این آیینه نبود باز هم مثل همان دور ه های تاریک وقرون خالیه ، بایستی می نشستیم واسمی از اسلام می آوردیم .
چهارشنبه 1397/11/18
دهه ی فجر آن آیینه ی است که خورشید اسلام در آن درخشید به ما منعکس شد اگر این آیینه نبود باز هم مثل همان دور ه های تاریک وقرون خالیه ، بایستی می نشستیم واسمی از اسلام می آوردیم .
چهارشنبه 1397/11/18
دهه یفجر آن آیینه ی است که خورشید اسلام در آن درخشید به ما منعکس شد اگر این آیینه نبود باز هم مثل همان دور ه های تاریک وقرون خالیه ، بایستی می نشستیم واسمی از اسلام می آوردیم .
چهارشنبه 1397/11/18
وقتی صدای پای بهمن از کوچه پس کوچه های خاطره ها به گوش می رسد گویی شهیدانند که آمده اند برای بیعت دوباره برای هشدار وتذکر وبیداری هنگامی که بهمن از راه می رسد شهیدان پیمان نامه ی خونین شهادت را برای تجدید امضای تک تک ما می آورند تا فراموش نکنیم که باغبان لاله ها امام مهربان بود وسایبان لحظه ها نگاهش هنوز هم نگران باغمان است .چقدر زیباست که با بصیرت باغمان را ازطوفان ها وآتش دشمنان حفظ کنیم.
فرارسیدن ماه پیروزی حق بر باطل بر ملت ایران مبارک باد .
زهرا که عنایتش به هرجا برسد
باشد که به فریاد دل ما برسد
یا رب سببی ساز که در روز حساب
پرونده ما به دست زهرا برسد
شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
اسماء بنت عمیس جریان وفات فاطمه زهرا سلام الله علیها را چنین تعریف می نماید:
هنگامی كه رحلت حضرت فاطمه نزدیك گردید به من فرمود: جبرئیل در موقع رحلت پدر بزرگوارم مقدارى كافور برایش آورد پدرم آن را سه قسمت نمود؛ یك قسمت را براى خودش برداشت، یك قسمت را به على علیه السلام اختصاص داد و قسمت سوم را به من داد. من قسمت خود را در کناری نهاده و اینك بدان نیاز دارم شما آن را برایم حاضر نما. اسماء حسب الامر فاطمه زهرا، كافور را حاضر كرد. آنگاه حضرت خودش را شستشو داد و وضو گرفت و به اسماء فرمود، لباس هاى نمازم را حاضر ساز و بوى خوش برایم بیاور. اسماء لباس ها را حاضر كرد. آنگاه پوشیده و بوى خوش استعمال نمود و رو به قبله در بسترش خوابید و به اسماء فرمود من استراحت می كنم تو ساعتى صبر كن سپس مرا صدا كن اگر جوابت را نشنیدى بدان كه من از دنیا رفته و مرده ام؛ آنگاه على علیه السلام را زود از رحلت من خبر كن.
راوى گوید اسماء لحظه اى حضرت فاطمه سلام الله علیها را به حال خویش واگذار نمود. سپس آن حضرت را صدا كرد، اما جوابى نشنید. صدا زد «اى دختر حضرت محمد مصطفى! اى دختر كسى كه در مقام قرب به پروردگار به قاب قوسین اوادنى رسید!» ولى جوابى نداد. چون جامه را از روى صورت حضرت برداشت مشاهده كرد كه از دنیا مفارقت نموده است. خود را به روى حضرت انداخت و در حالتی كه او را می بوسید گفت: اى فاطمه آن هنگام كه پدر بزرگوارت را ملاقات نمودى سلام اسماء بنت عمیس را به آن حضرت ابلاغ كن. آنگاه گریبان چاك زد و از خانه بیرون آمدحسنین (ع ) به او رسیده از حال مادر پرسیدند او ساكت شد و پاسخى نداد. آنان وارد خانه شده، دیدند مادر دراز كشیده است. امام حسین (ع ) حضرت را تكان داد دید رحلت نموده است.
رحلت مادر را به برادرش حسن (ع ) تسلیت گفت فرمود: اى برادر خداوند تو را در مصیبت مادر اجر و پاداش بدهد. امام حسن(ع ) خود را بر روى مادر انداخت و او را می بوسید و مى گفت اى مادر با من تكلم نما قبل از این كه روح از بدنم جدا شود. حسین جلو آمد و پاهاى حضرت را می بوسید و می گفت مادر من پسرت حسینم با من سخن بگو پیش از آن كه قلبم منفجر شود و بمیرم. آنگاه اسماء به حسنین(ع ) گفت: اى فرزندان رسول الله بروید نزد پدرتان على(ع )، و او را از مرگ مادر مستحضر نمائید. آن دو بزرگوار از منزل به جانب مسجد روانه شدند و صداشان به یا محمدا و یا احمدا بلند شده بود تا به مسجد رسیدند. صحابه به استقبال ایشان دویدند سبب گریه و ناله از آنان پرسیدند، گفتند مادر ما از دنیا مفارقت كرده است.
چون امیرالمؤمنین على علیه السلام این خبر را شنید بر روى زمین افتاد و از هوش رفت و با پاشیدن آب آن حضرت به هوش آمد و چنین گفت: ای دختر حضرت ختمی مرتبت محمد(ص ) من بعد از تو خود را به كه تسلى دهم. هرگاه غمها و مصائب جهان به من رو می آورد تو وسیله دلداریم بودى اما بعد از تو چه كسى موجب دلدارى و تسلیت من خواهد گردید.
منبع:tebyan.net